کد قالب کانون ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1181
بازدید دیروز : 176
بازدید هفته : 1181
بازدید ماه : 1409
بازدید کل : 154065
تعداد مطالب : 2271
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 آبان 1402

ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه

 
ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه

هر آدمی یک سری خط قرمز برای خود دارد که بر اساس ارزش‌ هایش تعریف شده.

تمام تلاشش را می‌کند که خود یا دیگران، حتی به آن نزدیک هم نشوند.

ولی زندگی و پیچیدگی‌هایش، گاهی آدم را در مهلکه‌ای قرار می‌دهد که خودش با دست خودش، مجبور می‌شود خطوط قرمز را زیرپا بگذارد و گاهی از آن عبور کند؛

و بعد برای آرام کردن خود، خطوط جدیدی در ذهنش تعریف کند

من هم از این قضیه مستثنا نبودم.

خط قرمز یعنی ته ته نبایدها؛

یعنی اگر زیرپا گذاشته شود، به ارزش‌های وجودی‌ام اهانت شده؛

یعنی اگر رعایت نشود، من دیگر من نیستم؛

یعنی چیزی که از آن بیزارم و از اتفاق افتادنش؛

یعنی نهایت ظرفیت من برای پذیرش موضوعی‌ تا قبل از آن، تمام می‌شود.

حالا تصور کنید خودت پس از مدتی تبدیل شوی به چیزی که از آن بیزار بودی!

خودت از خط قرمزت عبور کنی،

خودت ارزش‌هایت را زیرپا بگذاری،

و‌ خودت در دریایی از تناقضات درونی با خودت درگیر شوی.

• از این‌که کسی دیر، پاسخ مسیج، ایمیل یا کامنتت را بدهد، بیزاری

ولی می‌بینی خودت هم چندماهی می‌شود ایمیل یا کامنتی را بی‌جواب گذاشته‌ای (سعید معذرت می‌خواهم)

• از اینکه کار امروز به فردا بیفتد بهم می‌ریزی،

ولی می‌بینی داری برخی کارها یا تماس‌هایت را به فردا موکول می‌کنی.

• از این‌که جواب بی‌احترامی را با عصبانیت بدهی متنفری،

ولی می‌بینی بله، تو هم از کوره در می‌روی و حرفی که نباید را می‌زنی.

• از این‌که وزنت از حدی که خودت می‌پسندی بالاتر برود، به ضعف و بی‌ارادگی نسبت می‌دهی

ولی می‌بینی در کمال تعجب، پنج ماه استکه با ۵ کیلو بیشتر داری زندگی می‌کنی!

• از کسانی که حتی یک دقیقه دیر سر قرار(حضوری، تماسبرسند بی‌نهایت متنفری،

ولی می‌بینی پیش می‌آید مسیج بدهی و حتی نیم‌ساعت دیرتر به قرار برسی.

• از این‌که نوشته‌ات را برای کسی بفرستی و نخواند یا دیر بخواند، منزجر می‌شوی،

ولی گاهی پیش آمده، خودت متنی که برایت فرستاده‌اند را نخوانده‌ای (به هر دلیلی)

• از این‌که کسی کاری را نیمه‌کاره رها کند، بدت می‌آید

ولی به خودت و زندگی‌ات که نگاه می‌کنی می‌بینی در این چندسال اخیر، نه باشگاهرا ادامه داده‌ای نه موسیقی را.

• از این‌که روزی بدون مطالعه(صرفا کتاببگذرد، بی‌نهایت آزرده‌ می‌شوی

می‌بینی آنقدر درگیر بوده‌ای، که روزهاست کتاب جدیدی به دست نگرفته‌ای.

• از دروغ و توجیه در حد مرگ بیزاری،

می‌بینی پس از مدتی، عمدهٔ وقتت با کسانی گذشته که یکی از این دو یا هردو خصلت را داشته‌اند.


بله
 من هم گند می‌زنم.

من هم بابت گندهایی که می‌زنم خودم را سرزنش می‌کنم.

من هم گاهی در شرایطی، کارهایی کرده‌ام که امروز از آن شرمنده‌ام (اگرچه جبران کرده باشم).

من هم ارزش‌هایم تغییر کرده‌اند و به زور منعطف‌تر شده‌اند

یا دوباره به خودم فرصت داده‌ام و از اول شروع کرده‌ام ( چارهٔ دیگری همنداشتم)

من هم خواسته یا ناخواسته به کسی تبدیل شده‌ام که از آن بیزار بوده‌ام. (اگرچه ارزش‌هایم را مجدد احیا کرده باشم)

در کنار تمام این‌ها، دو چیز را به خوبی آموختم:

۱احساس گناه نداشته باشم و در بیزاری‌های گذشته باقی نمانم.

۲به کسی احساس گناه ندهم.

قرار نیست چون روزی ارزش‌هایم این‌ها بوده، امروز هم به‌خاطرش عذاب بکشم یا به دیگری رنج بدهم نه.

آن دسته از ارزش‌هایم که همسو با اخلاقیات است درست؛ شاید جبرانش سال‌ها زمان ببرد و همچنان برایم ارزش باقی خواهد ماند

ولی اگر ارتباطی به اخلاقیات نداشته، دلیلی ندارد بخاطرش خودم و اطرافیانم را دچار احساس گناه کنم.

تمام شده و امروز، منِ دیگریوجود دارد با مفاهیم جدیدی در تعریف خط قرمزهایش؛ که به ساختار کنونی شخصیت و روان‌اش نزدیک‌تر است.

ولی وقتی کاری کرده‌ام که اخلاقی نبوده از نظر خودم، و سعی کردم جبرانش کنم،

یادم بوده این جبران صرفاً ابزاری برای ابراز پشیمانی نباشد.

بلکه اول پذیرفتم

و دوم دیگر هرگز تکرارش نکردم.

یادم نرود:

اگر تکرار شود، ارزش و جبران و خط قرمز و احساس گناه و بطور کل اخلاقیات؛ از ریخت و قیافه و معنا می‌افتند.

 

خب، شاید با خود بگویید، پس این که می‌تواند تغییر کند که دیگر خط قرمز نیست.

یا اینکه

پس فایدهٔ داشتنِ خط قرمز چیست؟

خطوط قرمز، بر اساس ارزش‌ها تعیین می‌شود.

حالا این ارزش‌ها، خود، از یک تا مثلا هفت(بیشترش هم معنی ندارد از نظر من)، اولویت‌بندی می‌شوند.

مثلا خط قرمز سوم من (اولویت و ارزش سوم مناین است که تحت هیچ‌ شرایطی به کسی که در رابطه با من «اشتباه» می‌کند(محدوده خطا واشتباه از قبل در رابطه تعریف شده)، فرصت جبران ندهم.

از طرفی در ذهنم این ارزش که «نباید آدم‌ها را از خودشان مأیوس و ناامید کرد» در اولویت بالاتری(اولویت و ارزش دومقرار دارد.

مسلماً وقتی که دوست من یا برادر من اشتباهی می‌کند که حتی دلم نمی‌خواهد هرگز دیگر جوابش را بدهم بخاطر ارزشی که در ذهنم دراولویت بالاتری‌ست ممکن است دچار تعارض شوم و «فرصت جبران» دهم.

در حالی‌که این یعنی رد کردن خط قرمز خودم.

در واقع من برای رعایت خط قرمز بزرگ‌تر و مهم‌تری (ناامید نکردن آدم‌ها از خودشان)، خط قرمز دیگری که اولویت کمتری داشت(فرصتجبران دادن به آدم‌هارا رد کردم.

باید دقت داشته باشیم که هیچ دو‌ موردی نمی‌توانند در اولویت اول ما جای بگیرند و در این‌صورت راحت می‌توانیم تعارض را رد کنیم.

شرایط متغیر محیطی و درونی، خیلی اوقات باعث می‌شوند اولویت‌های ما تغییر کنند و یا خط قرمزها را رد کنیم ولی، بازم هم داشتنِ چنینمرزی حتی در شرایط پیچیده و متغیر به نظر من مفید است،

چرا که به ما یادآوری می‌کند:


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: خط قرمز های قرآنی
برچسب‌ها: خط قرمز های قرآنی